خبرگزاری هرانا - خانواده حمید قاسمی شال اعلام کردند این شهروند ایرانی - کانادایی در خطر اجرای حکم اعدام است. آنها همچنین از نهادهای بین المللی و همه کسانی که میتوانند کمک کنند درخواست کردند "اجازه ندهند خون بیگناهی ریخته شود."
قاسمی شال که از ۲۴ خرداد ۸۷ در زندان به سر میبرد متهم به جاسوسی و ارتباط با سازمان مجاهدین خلق و از سوی شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شده است. این حکم در دیوان عالی کشور تایید و با رد درخواست عفو او از سوی کمیسیون عفو و بخشودگی در آستانه اجرا قرار گرفته است.
خواهر آقای قاسمی شال میگوید که برادرش هیچ نوع فعالیت سیاسی نداشته و هیچ مدرکی دال بر اثبات اتهامات منتسب به او و صدور حکم اعدام در پرونده موجود نیست.
به گفته او یک ایمیل، تنها مدرک ارائه شده از سوی دادگاه برای صدور حکم اعدام است؛ ایمیلی که متعلق به آقای قاسمی نبوده و هرگز از سوی او ارسال نشده است و در اصل این ایمیل هم یک برگه "آ۴" است در لابلای پرونده.
این مصاحبه در پی میآید.
خانم قاسمی کمیسیون عفو و بخشودگی درخواست عفو و تخفیف در مجازات برادرتان را رد کرده، اکنون برادرتان در چه وضعیتی است؟
حمید الان در بند ۳۵۰ زندان اوین است. تلفنهای این بند که قطع است و تنها ارتباط ما دیدارهای کابینی روزهای دوشنبه است که اگر تعطیلی رسمی نباشد میتوانیم او را ببینیم. از نظر روحی به شدت داغون است ۱۸ ماه و نیم انفرادی بوده و هر لحظه احساس میکند که طناب دار بالای سرش است. از نظر روحی خیلی قوی بوده که تا بدین جا هم دوام آورده اما دیگر خیلی داغون است. سه سال است که از همسر و زندگیاش دور است آن هم بیگناه، اگر فعال سیاسی بود میگفتیم هدفی دارد و راهی را میرود و هزینهاش را هم میپردازد اما حمید اصلا هیچ گونه فعالیت سیاسی نداشت؛ او یک شهروند عادی بود که زندگی عادی داشت و اصلا عضو هیچ گروه و فرقهای نبود.
ممکن است برگردیم به سه سال پیش و بگویید برادرتان حمید چرا و چگونه بازداشت شد؟
برادرم شهروند کانادا است و در آنجا زندگی میکند. او مطابق روال هر ساله که برای دیدار خانواده به ایران میآمد ۱۸ اردیبهشت سال ۸۷ به ایران آمد. ۲۳ اردیبهشت همان سال برادر دیگرم البرز را بازداشت کردند و حمید هم شروع به پی گیری وضعیت البرز کرد هر روز به دادستانی ارتش و بازپرسی ارتش میرفت و پی گیر کار البرز بود تا ۴ خرداد که حمید را هم بازداشت کردند و گفتند البرز از طریق حمید اطلاعاتی را به منافقان (سازمان مجاهدین خلق) میداد. بعد هم به هر دو برادرم حکم اعدام دادند.
خانم قاسمی آیا برادرانتان فعالیت سیاسی داشتند؟ در اصل میخ واهم بدانم مبنای صدور چنین حکمی و انتساب چنین اتهامی به برادرانتان چه بوده است؟
برادران من هیچ فعالیت سیاسی نداشتند. هیچ یک از اعضای خانواده ما فعالیت سیاسی ندارند. من شدیدا و با اصرار میگویم که برادرانم هیچ کار سیاسی نمیکردند و به عنوان شهروندانی عادی، زندگی عادی خود را میکردند. هیچ اقراری هم نکردهاند. یعنی بیش از ۱۸ ماه در سلول انفرادی و تحت بازجویی بوده و همه اتهامات را رد کردهاند.
در پرونده برادرانتان چه سند و مدرکی دال بر اتهامی که به آنها نسبت دادهاند وجود دارد؟
هیچ مدرکی نیست. تنها یک صفحه «آ۴» که میگویند کپی ایمیلی است که حمید برای البرز فرستاده و درخواست کرده که اطلاعاتی به او بدهد. در حالیکه آدرس ایمیلی که در این صفحه هست آدرسی عجیبی است که متعلق به برادر من نیست؛ یعنی آدرسی در یاهو است که بعد از «یاهو دات کام» هم نقطه دارد و هر کاربر عادی که یکبار ایمیل در یاهو ساخته باشد میداند چنین آدرسی در یاهو امکان ندارد. در متن ایمیل ارسالی که مدعی هستند آگهی تبلیغاتی است. یعنی در متن نوشتهای است که مدعی هستند برادرم فرستاده. بارها ما خواستهایم ایمیل را کارشناسی کنند اما نکردهاند. برادرانم در تمام مدت درخواست کردند از سرور یاهو سئوال شود که اصلا چنین آدرسی در یاهو وجود دارد یا نه. اما کسی توجهی به درخواست آنها نکرد. میگویند ما دسترسی به ایمیل شما داشتهایم و شما خبر نداشتهاید و ما ایمیلهای شما را میدیدیم. ما با این حال گفتیم خب پس چرا فقط همین صفحه «آ۴» را به عنوان مدرک ارائه میدهید. چرا هیچ مدرک دیگری نیست و ارائه نمیدهید نه تلفنی نه ایمیل دیگری و نه هیچ چیز دیگری.
مدعی هستند برادرتان البرز چه نوع اطلاعاتی به برادر دیگرتان میداده که او در اختیار سازمان مجاهدین خلق قرار میداده؟
در این مورد هم هیچ جوابی به ما نمیدهند و در پرونده هم هیچ چیزی وجود ندارد.
شغل البرز چی بود و او چگونه و چرا بازداشت شد؟
البرز، ناخدا یکم نیروی دریایی و معاون آموزشی یگان ویژه رشت بود. سه سال بود بازنشسته شده بود. تقاضای پاسپورت کرده بود و ۲۳ اردیبهشت از حفاظت اطلاعات ارتش به او زنگ زدند که پاسپورتت آماده است، بیا بگیر. او هم رفت پاسپورتش را بگیرد اما دیگر برنگشت. حمید هم به خاطر همین شروع به پی گیری کرد و رفت حفاظت اطلاعات ارتش تا وضعیت البرز روشن شود. چون آخرین جایی که میدانستیم البرز رفته همان جا بود. حمید همچنان پی گیر وضعیت البرز بود که خودش را بازداشت کردند.
تا جایی که اطلاع دارم برادرتان البرز در زندان فوت کرده ممکن است توضیح دهید قضیه چه بود؟
دی ماه ۸۸ بود که به ما خبر دادند البرز در زندان فوت کرده. به ما گفته شد به خاطر سرطان بوده اما نمیدانیم این موضوع تا چه اندازه صحت دارد. تمام هم بندیهای البرز میتوانند شهادت دهند که او انسان سالمی بود و هیچ مشکلی نداشت.
یعنی برادرتان قبل از بازداشت بیماری سرطان داشته یا در زندان به این بیماری مبتلا شده؟
به گفته او یک ایمیل، تنها مدرک ارائه شده از سوی دادگاه برای صدور حکم اعدام است؛ ایمیلی که متعلق به آقای قاسمی نبوده و هرگز از سوی او ارسال نشده است و در اصل این ایمیل هم یک برگه "آ۴" است در لابلای پرونده.
این مصاحبه در پی میآید.
خانم قاسمی کمیسیون عفو و بخشودگی درخواست عفو و تخفیف در مجازات برادرتان را رد کرده، اکنون برادرتان در چه وضعیتی است؟
حمید الان در بند ۳۵۰ زندان اوین است. تلفنهای این بند که قطع است و تنها ارتباط ما دیدارهای کابینی روزهای دوشنبه است که اگر تعطیلی رسمی نباشد میتوانیم او را ببینیم. از نظر روحی به شدت داغون است ۱۸ ماه و نیم انفرادی بوده و هر لحظه احساس میکند که طناب دار بالای سرش است. از نظر روحی خیلی قوی بوده که تا بدین جا هم دوام آورده اما دیگر خیلی داغون است. سه سال است که از همسر و زندگیاش دور است آن هم بیگناه، اگر فعال سیاسی بود میگفتیم هدفی دارد و راهی را میرود و هزینهاش را هم میپردازد اما حمید اصلا هیچ گونه فعالیت سیاسی نداشت؛ او یک شهروند عادی بود که زندگی عادی داشت و اصلا عضو هیچ گروه و فرقهای نبود.
ممکن است برگردیم به سه سال پیش و بگویید برادرتان حمید چرا و چگونه بازداشت شد؟
برادرم شهروند کانادا است و در آنجا زندگی میکند. او مطابق روال هر ساله که برای دیدار خانواده به ایران میآمد ۱۸ اردیبهشت سال ۸۷ به ایران آمد. ۲۳ اردیبهشت همان سال برادر دیگرم البرز را بازداشت کردند و حمید هم شروع به پی گیری وضعیت البرز کرد هر روز به دادستانی ارتش و بازپرسی ارتش میرفت و پی گیر کار البرز بود تا ۴ خرداد که حمید را هم بازداشت کردند و گفتند البرز از طریق حمید اطلاعاتی را به منافقان (سازمان مجاهدین خلق) میداد. بعد هم به هر دو برادرم حکم اعدام دادند.
خانم قاسمی آیا برادرانتان فعالیت سیاسی داشتند؟ در اصل میخ واهم بدانم مبنای صدور چنین حکمی و انتساب چنین اتهامی به برادرانتان چه بوده است؟
برادران من هیچ فعالیت سیاسی نداشتند. هیچ یک از اعضای خانواده ما فعالیت سیاسی ندارند. من شدیدا و با اصرار میگویم که برادرانم هیچ کار سیاسی نمیکردند و به عنوان شهروندانی عادی، زندگی عادی خود را میکردند. هیچ اقراری هم نکردهاند. یعنی بیش از ۱۸ ماه در سلول انفرادی و تحت بازجویی بوده و همه اتهامات را رد کردهاند.
در پرونده برادرانتان چه سند و مدرکی دال بر اتهامی که به آنها نسبت دادهاند وجود دارد؟
هیچ مدرکی نیست. تنها یک صفحه «آ۴» که میگویند کپی ایمیلی است که حمید برای البرز فرستاده و درخواست کرده که اطلاعاتی به او بدهد. در حالیکه آدرس ایمیلی که در این صفحه هست آدرسی عجیبی است که متعلق به برادر من نیست؛ یعنی آدرسی در یاهو است که بعد از «یاهو دات کام» هم نقطه دارد و هر کاربر عادی که یکبار ایمیل در یاهو ساخته باشد میداند چنین آدرسی در یاهو امکان ندارد. در متن ایمیل ارسالی که مدعی هستند آگهی تبلیغاتی است. یعنی در متن نوشتهای است که مدعی هستند برادرم فرستاده. بارها ما خواستهایم ایمیل را کارشناسی کنند اما نکردهاند. برادرانم در تمام مدت درخواست کردند از سرور یاهو سئوال شود که اصلا چنین آدرسی در یاهو وجود دارد یا نه. اما کسی توجهی به درخواست آنها نکرد. میگویند ما دسترسی به ایمیل شما داشتهایم و شما خبر نداشتهاید و ما ایمیلهای شما را میدیدیم. ما با این حال گفتیم خب پس چرا فقط همین صفحه «آ۴» را به عنوان مدرک ارائه میدهید. چرا هیچ مدرک دیگری نیست و ارائه نمیدهید نه تلفنی نه ایمیل دیگری و نه هیچ چیز دیگری.
مدعی هستند برادرتان البرز چه نوع اطلاعاتی به برادر دیگرتان میداده که او در اختیار سازمان مجاهدین خلق قرار میداده؟
در این مورد هم هیچ جوابی به ما نمیدهند و در پرونده هم هیچ چیزی وجود ندارد.
شغل البرز چی بود و او چگونه و چرا بازداشت شد؟
البرز، ناخدا یکم نیروی دریایی و معاون آموزشی یگان ویژه رشت بود. سه سال بود بازنشسته شده بود. تقاضای پاسپورت کرده بود و ۲۳ اردیبهشت از حفاظت اطلاعات ارتش به او زنگ زدند که پاسپورتت آماده است، بیا بگیر. او هم رفت پاسپورتش را بگیرد اما دیگر برنگشت. حمید هم به خاطر همین شروع به پی گیری کرد و رفت حفاظت اطلاعات ارتش تا وضعیت البرز روشن شود. چون آخرین جایی که میدانستیم البرز رفته همان جا بود. حمید همچنان پی گیر وضعیت البرز بود که خودش را بازداشت کردند.
تا جایی که اطلاع دارم برادرتان البرز در زندان فوت کرده ممکن است توضیح دهید قضیه چه بود؟
دی ماه ۸۸ بود که به ما خبر دادند البرز در زندان فوت کرده. به ما گفته شد به خاطر سرطان بوده اما نمیدانیم این موضوع تا چه اندازه صحت دارد. تمام هم بندیهای البرز میتوانند شهادت دهند که او انسان سالمی بود و هیچ مشکلی نداشت.
یعنی برادرتان قبل از بازداشت بیماری سرطان داشته یا در زندان به این بیماری مبتلا شده؟
برادرم هیچ بیماری نداشت. او متولد سال ۱۳۳۷ بود و آدم سالمی بود.
آیا بعد از فوت ایشان اقدام به کالبد شکافی برای روشن شدن علت فوت برادرتان کردید یا در این خصوص پی گیری به عمل آوردید؟
به ما گفتند بیمارستان شهدای تجریش است. از آنجا به پزشکی قانونی منتقل کردند و گفتند کالبدشکافی کردهاند و علت مرگ سرطان معده بوده، اما خودشان کالبد شکافی کردند یعنی ما درخواستی نداده بودیم. فقط یک جلسهای گذاشتند و ما را خواستند، رفتیم. تنها چیزی که گفتند همین بود که سرطان معده داشته و فوت کرده. هیچ مدرکی هم به ما ندادند. یعنی پزشکی قانونی هم هیچ برگهای به ما نداد فقط شفاها به ما همین را گفتند. ما هم کاری از دستمان ساخته نبود. چگونه میتوانستیم پی گیری کنیم؟ رفت و تمام شد.
قاضی پرونده هر دو برادرتان چه کسی بود و روال قضایی تاکنون چگونه طی شده؟
قاضی قمیزاده، قاضی شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب بود که برای هر دو حکم اعدام صادر کرد. باور کنید او حتی نمیدانست چگونه باید از ایمیل خارج شد و ساین آوت کرد. وقتی من برایش همه خطاهای موجود در آن صفحه «آ۴» را توضیح میدادم اصلا نمیدانست چه میگویم. به او بارها گفتیم که اگر البرز جاسوسی میکرد چرا جز این برگهای که میگویید هیچ مدرک دیگری ندارید. این ایمیل را مدعی هستید که حمید سال ۸۳ به البرز زده و درخواست اطلاعات کرده؛ خب اولا چه نوع اطلاعاتی؟ ثانیا چرا گذاشتید ۵ سال بعد البرز را بازداشت کردید؟ از سال ۸۳ که مدعی هستید البرز جاسوسی میکرده و آن ایمیل را گرفته و... تا سال ۸۵ که البرز بازنشسته شد به او دو درجه امیری داده بودند در حالیکه بدون تایید حفاظت اطلاعات ارتش چنین امری محال میبود. چرا فقط یک تکه کاغذ را علم کردهاید و با زندگی دو انسان بازی میکنید؟ اگر ادعای شما درست باشد که وقتی البرز بازداشت شد، حمید باید فرار میکرد نه اینکه در ایران بماند و کار برادرش را پی گیری کند. اما این قاضی هیچ جوابی این نمیداد. پرونده را فرستاد دادگاه تجدید نظر و دادگاه تجدید نظر از خود سلب صلاحیت کرد و پرونده را به دیوان عالی کشور فرستاد. دیوان هم حکم اعدام را تایید کرد. درخواست عفو و تخفیف در مجازات دادیم؛ تنها امید و راهمان برای زنده ماندن برادرانم که البرز در زندان آن گونه شد و حمید هم درخواستاش هفته گذشته از سوی کمیسیون عفو وبخشودگی رد شد.
تا جایی که میدانم ایشان تبعه کشور کانادا هستند آیا دولت کانادا اقداماتی در این زمینه انجام داده؟
حمید ۴۲ سال دارد و در کانادا و در شهر تورنتو زندگی میکرد. دولت کانادا هم در جریان قضیه حمید است و مقامات این کشور با دولت ایران صحبتهایی کردهاند اما متاسفانه دولت ایران تابعیت دو گانه و دو ملیتی را قبول ندارد و هیچ پاسخی به مقامات کانادایی نداده.
خانم قاسمی سه سال از بازداشت برادرانتان میگذرد یکی در زندان فوت کرده و دیگری در خطر اجرای حکم اعدام است چرا تاکنون شما و خانوادهتان در ایران سکوت کرده بودید؟
ما ایمان داشتیم که برادرانم بیگناه هستند. نمیخواستیم سر و صدا راه بیفتد و مشکل بیشتر شود. فکر میکردیم با سکوت ما البرز که رفته بود به حمید کمک میشود اما متاسفانه نشد. متاسفانه مسئولان فکر میکنند یک نفر را اعدام کنند مشکلشان رفع میشود اما خانوادهای را دارند از بین میبرند. تنها علت سکوت ما همین بود که در آرامش مساله حل شود؛ برادران من اصلا سیاسی نبودند. با هیچ گروه و فرقهای کار نداشتند. زندگی خود را میکردند. فکر میکردیم همه اینها سوتفاهم است و حل میشود.
اگر در پایان صحبت خاصی دارید بفرمایید.
من از همه عاجزانه خواهش میکنم هر کسی میتواند کمک کند. جان حمید در خطر است و هر لحظه امکان اجرای حکم وجود دارد. هر روز صبح که از خواب بلند میشود تمام تنم میلرزد که حمید من زنده است یا اعدامش کردهاند؟ صبح را دیده است؟ فکر کنید زندگی با ترس تمام مدت چه زندگیای است و آدم چطور میتواند دوام بیاورد؟ به خدا نمیدانم دیگر به کجا بروم، به چه کسی پناه ببرم که حرف ما را بشنود؟ من ازنهادهای بین المللی و تمام کسانی که میتوانند حمید را از این وضعیت نجات دهند درخواست کمک میکنم. از مسئولان جمهوری اسلامی هم عاجزانه درخواست میکنم پرونده را بررسی و ایمیل را کارشناسی کنند. باور کنید ما هنوز داغداریم؛ در غم از دست دادن البرز. خانواده من هنوز داغدارند، نگذارید حمید را اعدام کنند.
آیا بعد از فوت ایشان اقدام به کالبد شکافی برای روشن شدن علت فوت برادرتان کردید یا در این خصوص پی گیری به عمل آوردید؟
به ما گفتند بیمارستان شهدای تجریش است. از آنجا به پزشکی قانونی منتقل کردند و گفتند کالبدشکافی کردهاند و علت مرگ سرطان معده بوده، اما خودشان کالبد شکافی کردند یعنی ما درخواستی نداده بودیم. فقط یک جلسهای گذاشتند و ما را خواستند، رفتیم. تنها چیزی که گفتند همین بود که سرطان معده داشته و فوت کرده. هیچ مدرکی هم به ما ندادند. یعنی پزشکی قانونی هم هیچ برگهای به ما نداد فقط شفاها به ما همین را گفتند. ما هم کاری از دستمان ساخته نبود. چگونه میتوانستیم پی گیری کنیم؟ رفت و تمام شد.
قاضی پرونده هر دو برادرتان چه کسی بود و روال قضایی تاکنون چگونه طی شده؟
قاضی قمیزاده، قاضی شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب بود که برای هر دو حکم اعدام صادر کرد. باور کنید او حتی نمیدانست چگونه باید از ایمیل خارج شد و ساین آوت کرد. وقتی من برایش همه خطاهای موجود در آن صفحه «آ۴» را توضیح میدادم اصلا نمیدانست چه میگویم. به او بارها گفتیم که اگر البرز جاسوسی میکرد چرا جز این برگهای که میگویید هیچ مدرک دیگری ندارید. این ایمیل را مدعی هستید که حمید سال ۸۳ به البرز زده و درخواست اطلاعات کرده؛ خب اولا چه نوع اطلاعاتی؟ ثانیا چرا گذاشتید ۵ سال بعد البرز را بازداشت کردید؟ از سال ۸۳ که مدعی هستید البرز جاسوسی میکرده و آن ایمیل را گرفته و... تا سال ۸۵ که البرز بازنشسته شد به او دو درجه امیری داده بودند در حالیکه بدون تایید حفاظت اطلاعات ارتش چنین امری محال میبود. چرا فقط یک تکه کاغذ را علم کردهاید و با زندگی دو انسان بازی میکنید؟ اگر ادعای شما درست باشد که وقتی البرز بازداشت شد، حمید باید فرار میکرد نه اینکه در ایران بماند و کار برادرش را پی گیری کند. اما این قاضی هیچ جوابی این نمیداد. پرونده را فرستاد دادگاه تجدید نظر و دادگاه تجدید نظر از خود سلب صلاحیت کرد و پرونده را به دیوان عالی کشور فرستاد. دیوان هم حکم اعدام را تایید کرد. درخواست عفو و تخفیف در مجازات دادیم؛ تنها امید و راهمان برای زنده ماندن برادرانم که البرز در زندان آن گونه شد و حمید هم درخواستاش هفته گذشته از سوی کمیسیون عفو وبخشودگی رد شد.
تا جایی که میدانم ایشان تبعه کشور کانادا هستند آیا دولت کانادا اقداماتی در این زمینه انجام داده؟
حمید ۴۲ سال دارد و در کانادا و در شهر تورنتو زندگی میکرد. دولت کانادا هم در جریان قضیه حمید است و مقامات این کشور با دولت ایران صحبتهایی کردهاند اما متاسفانه دولت ایران تابعیت دو گانه و دو ملیتی را قبول ندارد و هیچ پاسخی به مقامات کانادایی نداده.
خانم قاسمی سه سال از بازداشت برادرانتان میگذرد یکی در زندان فوت کرده و دیگری در خطر اجرای حکم اعدام است چرا تاکنون شما و خانوادهتان در ایران سکوت کرده بودید؟
ما ایمان داشتیم که برادرانم بیگناه هستند. نمیخواستیم سر و صدا راه بیفتد و مشکل بیشتر شود. فکر میکردیم با سکوت ما البرز که رفته بود به حمید کمک میشود اما متاسفانه نشد. متاسفانه مسئولان فکر میکنند یک نفر را اعدام کنند مشکلشان رفع میشود اما خانوادهای را دارند از بین میبرند. تنها علت سکوت ما همین بود که در آرامش مساله حل شود؛ برادران من اصلا سیاسی نبودند. با هیچ گروه و فرقهای کار نداشتند. زندگی خود را میکردند. فکر میکردیم همه اینها سوتفاهم است و حل میشود.
اگر در پایان صحبت خاصی دارید بفرمایید.
من از همه عاجزانه خواهش میکنم هر کسی میتواند کمک کند. جان حمید در خطر است و هر لحظه امکان اجرای حکم وجود دارد. هر روز صبح که از خواب بلند میشود تمام تنم میلرزد که حمید من زنده است یا اعدامش کردهاند؟ صبح را دیده است؟ فکر کنید زندگی با ترس تمام مدت چه زندگیای است و آدم چطور میتواند دوام بیاورد؟ به خدا نمیدانم دیگر به کجا بروم، به چه کسی پناه ببرم که حرف ما را بشنود؟ من ازنهادهای بین المللی و تمام کسانی که میتوانند حمید را از این وضعیت نجات دهند درخواست کمک میکنم. از مسئولان جمهوری اسلامی هم عاجزانه درخواست میکنم پرونده را بررسی و ایمیل را کارشناسی کنند. باور کنید ما هنوز داغداریم؛ در غم از دست دادن البرز. خانواده من هنوز داغدارند، نگذارید حمید را اعدام کنند.
مصاحبه از فرشته قاضی
روز
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر